دوستی با گرگ
 
 


خداوند ظهورش را نزدیکتر بگرداند

دوستی با گرگ

اگه دوست داشتید بخونید شاید جالب باشه؛
یه دهکده ای بود دو تا خانواده توش زندگی میکردن.قدمت یکیشون هفت هزار ساله
بود اون یکی هم هفتصد هشتصد سال بود که بوجود اومده.اسم خانواده ی اولی 
¤الف¤ بود اسم دومی هم ¤آ¤.از زمانی که بچه های خانواده ی آ بزرگ شدن شروع 
کردن به زور گفتن به بچه های کوچیک تر از خودشون.تا نوبت رسید به خانواده ی
الف.خلاصه اذیتشون میکردن.نقشه میکشیدن تا این خانواده رو از هم جدا 
کنن.سنگ مینداختن توی خونشون.حتی نفوذ میکردن داخل خونشون تا ریشه ی اون 
خونه و ‌خونواده رو بخشکونن.اینو چند سال پیش یکی از استراتژیست هاشون 
گفت.میخواستن حق اونا رو ازشون بگیرن.ولی اعضای خانواده ی الف چیزی 
نمیگفتن.ولی چند دهه پیش دیگه به ستوه اومدن.شروع کردن ریاست خونواده رو 
عوض کردن.به دنبال همین کار درگیری پیش اومد به اعضای خانواده ی الف حمله 
شد و هزاران تا از بچه های اون خونه رو به حمایت آ شهید کردن.بعد از اون هم 
رییس خانواده ی آ شروع کرد به تحریم کردن.سی و اندی سال اینکارو انجام 
میداد.بچه های خونه ی الف بشون خیلی فشار اومد.ولی هیچ وقت به خونه و 
خانواده ی آ حمله و توهین نکردن.اونا رو اذیت نکردن.داخل خونشون نفوذ 
نکردن.بین روابط اعضای خانواده ی اونها دخالت نکردن.فقط هر روز مظلومانه 
آرزوی مرگ برای رئسای 
خونه ی آ میکردن.چون میدونستن بچه های اون خونه آدم های بدی نیستن.اون رییس
هاشونن که بانی این کارا بودن.اونا بودن که گزینه ی نظامی روی میز اتاقشون
بود.ولی خانواده ی الف تصمیم گرفتن نرمش نشون بدن.بهشون ظلم شده بود ولی 
صلح دوست داشتن.توی فرهنگشون از بزرگشون یاد گرفته بودن که فقط نجیب 
باشن.ظلم نکنن حتی اگه مورد ظلم واقع بشن.و البته... 
صدای صلح به گوش میرسه ولی خدا میدونه ظالم
 
کیه ، فروتن کیه!
 
 
 
 
 
 
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->
نویسنده : محمد
تاریخ : دو شنبه 29 مهر 1392برچسب:,